مـیگویند نا امیدی از درگاه خداوند کفر است …
مــن کافر نیستـم !
و تـو برمــیگردی …
.
.
تلــخ است …
فــرداهـایــی را مـیگـویـم
کـــه قـرار است
از تـــو کــــه همه دنیای منـی
یک انســان معمــولــی بـسازم !
.
.
او راحت از مــن گذشت ،
اگر خدا هــم راحت از او بگذرد
قیامت را ” مـــن ” بپا میکنم …
.
.
دلم یک آلــزایـمر خفیف مـیخواهد !
آنقدر کــه یادم نرود به نفعم است کــه به چند زبان زنـده دنیا سکوت کنم …
.
.
رهاکردی چرادست دلم را …
به خاک وخون کشیدی حاصلم را …
مرا تو میکشی صدبار درروز ،
ولی من دوست دارم قاتلم را …
.
.
ببچاره مــن …
بــه قلاب صید ماهیگیری افتادم کــه فقط برای ” تفریح ” ماهی مـیگرفـت …
.
.
بلافاصله پــس از مــرگم مرا به خاک نسپارید …
او عادت دارد دیر بیایـد …
نظرات شما عزیزان: